اصغر فرهادی: قاتل یا مقتول؟

این روزها همه راجع به جشنواره ی کن صحبت می کنند، یا آن را به شدت تخریب می کنند و یا چنان ستایشی از اصغر فرهادی صورت می گیرد که آن سرش ناپیدا. در این که اصغر فرهادی نابغه ی سینمای ایران است،هیچ شکی نیست؛ به واسطه ی نادر و سیمینش، به واسطه ی چهارشنبه سوری اش، به واسطه ی گذشته اش و به واسطه ی آجر هایی که در دل فرهنگ این جامعه جابجا کرده. اما چرا تا یک اتفاق شیرین برای سینما می افتد همه ی ما یک جور خاصی دردمان می گیرد؟ او نیز از ماست! او از وجود ماست. تلاش کرده، خاک صحنه خورده و تجربه ها کسب کرده تا به اینجا رسیده. درست انتخاب کرده است. اصغر فرهادی را می گویم. کسی که کارنامه اش به قدری درخشان است که بدون اینکه فیلم بعدی اش را دیده باشیم منتظر اش خواهیم بود؛ منتظر یک فیلم اخلاقی دیگر با روایتی زیرکانه. اصغر فرهادی، عباس کیارستمی نیست؛ استیون اسپیلبرگ هم نیست. سوخوروف روسی هم هیچ نسبت فامیلی با او ندارد. اصغر فرهادی قصه می گوید. قصه هایی جذاب که تو را درگیر خود می کند. به قول خودش: برای دکمه ای که پیدا کرده، کت می دوزد. اما چرا عده ای درد دشمنی در دل می پرورند و یکهو جشنواره ی کن می شود جشنواره ی دگرباشان، من نمی فهمم. در این که جشنواره ی کن مثل هر جشنواره ی دیگری جهت گیری های خاص خود را داراست و گاهی _ چه خوشمان بیاید و چه خوشمان نیاید _ فیلم ها و انسانهایی را ستاره دار می کند که به راستی لایقشان نیستند، هیچ شکی نیست. همین سالها و نه دورتر، فیلمی در کن جایزه می برد و همه ی منتقدان از چنین انتخابی متعجب می شوند. هیچ وقت نمی توان به چرایی اش پی برد. همانطور که نمی شود به چرایی فستیوال برلین پی برد. گلدن گلوب و اسکار هم پیشکش. جشنواره همین است: جایی برای دیده شدن. حالا که دیده شده ایم دردمان چیست؟ شاید دردمان دوری از همان اخلاقیست که فرهادی در فیلم هایش فریاد می زند.

اصغر فرهادی

حسام خامنه زاده مدیریت استودیو انار را برعهده دارد. عکاسی را حرفه ای دنبال می کند و عکاس استودیو انار است. او کارگردانی چند فیلم کوتاه را نیز در کارنامه ی هنری خود داراست. علاقه ی او به تکنولوژی و گجت های هوشمند او را پیگیر اخبار این حوزه نموده است. کریستوفر نولان، ران هاوارد و سیدنی لومت٬ محبوب ترین کارگردانان او هستند.

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *