فروشنده

مدت ها بود انتظار فروشنده را می کشیدم. اخبار پشت سر آن آنقدر زیاد بود که حتی افرادی که علاقه چندانی به فیلم و سینما نداشتند نیز منتظر اکران آن بودند. تنها کنسل کردن پروژه سینمایی فرهادی و بردن دو جایزه از جشنواره کن، کافی بود تا همه صندلیهای سینماها پر شود از تماشاچی. البته فرهادی با سابقه فوق العاده درخشانی که برای خود جور کرده بود توانسته بود نام خود را در ذهن هر ایرانی حک کند. ولی اینبار فرهادی دست به تجربیات نویی زده بود تا به سبک و سیاق فیلمسازی اش جلوه ای تازه دهد. استفاده از بازیگران محدودتر، موضوع کم عمق تر و بدون پیچیدگی و فضایی الهام گرفته از فیلمسازی مدرن.

در کل میشود فیلم را به چهار بخش تقسیم کرد. زلزله، معرفی شخصیت ها، مشخص شدن فرد بنا به قولی متجاوز و نت آخر سمفونی فرهادی که در همان لوکیشن ابتدایی فیلم نواخته می شود. بار دیگر فرهادی به زوایای پنهان اصول اخلاقی انسانها دست گذاشته است. موضوعی که در سینمای امروز کمتر کارگردانی به آن می پردازد، شاید اولین اسمی که از کارگردانهای خارجی به خاطرم برسد سیدنی لومت باشد که در فیلمهایش به جلوه های مختلف اخلاقی بشر پرداخته است. فرهادی از همان آغاز فیلمسازیش تا کنون این موضوع را تبدیل به استایل خودش کرده است. طوریکه مخاطب با دیدن فیلمهایش، اگر فیلم را آنطور که باید بفمهمد، میتواند اصول اخلاقی خودش را بر اساس المانهای مختلفی که در فیلم دیده است آپدیت کند. نکات اخلاقی چون پیش داوری، پنهان کاری، دروغ، وفاداری به همسر، کمک به همنوع، فقر، حرص، حسادت و … که همچون اعضای یک سمفونی، فیلمهای فرهادی را می سازند.

در بخش اول فیلم، فرهادی با نواختن یک نت پرصدا فیلمش را آغاز میکند. پلان فروپاشی خانه عماد و رعنا که که در یک برداشت گرفته شده است کافی است تا بیننده را شگفت زده کند. شخصیت ها پس از این شروع به معرفی به مخاطب می شوند. فرهادی پس وقوع حادثه شروع به استفاده از شگرد خودش در خلق تعلیق، شک و حدس زدن از سوی مخاطب می کند. ولی گویی فیلمنامه آن انسجام فیلمهای قبلی را ندارد. سرنخ هایی که فرهادی در جای جای فیلم نهاده است بعضا گنگ و بعضا ناقص است. طوری که بیننده خودش باید بر اساس منطق خودش چگونگی رخداد یک اتفاق را حدس بزند، از کیسه دارو ها گرفته تا جا گداشتن کلیدها و نپوشیدن کفشها توسط پیرمرد.

در بخش آخر فیلم، هنر و مهارت ایجاد تنش به داد فرهادی میرسد تا با درگیر کردن احساسات مخاطب در نقشهای مختلف نوعی درام خلق کند، فوت پیرمرد پس از بخشش وی توسط رعنا، سیلی آقای معلم که خودش را کسی می دانست که باید به حقوق دیگران و حریم شخصیشان احترام گذاشت، محبت خارق العاده همسر پیرمرد به وی، پشیمانی پیرمرد از کاری که شاید نکرده است، همه و همه نشان از خلق پارادوکسهای ویژه آثار فرهادی دارد.

به این صورت است که این فیلم خوب می فروشد همچون یک فروشنده زبده و خوب هم در اروپا مشتری دارد. طوری که دو جایزه بهترین فیلمنامه و بهترین بازیگر مرد را نصیب خود می کند. البته ملاکهای اروپایی ها برای سنجش و ارزیابی فیلم با معیار شرقی ها که عناصری چون غیرت و ناموس در آنها معانی متفاوت تری دارند، در دادن این جوایز به فروشنده فرهادی بی تاثیر نبوده است. به هر حال فرهادی توانست با مرخصی که از تهیه کننده اش در بارسلونا گرفت، یک رویداد مهم خلق کند و اثری خوب و نه عالی از خود بجای بگذارد و به خوبی بنا به گفته خودش به ندای درونش که او را فرا میخواند پاسخی شایسته دهد.

 

 

علیرضا محبی مدیریت تصویربرداری در استودیو انار را بر عهده دارد. او تصویر برداری را خیلی جدی در سال ۱۳۹۰ آغاز کرده است. او دانش آموخته ی مکانیک در مقطع کارشناسی است. مدیریت تصویر برداری چند فیلم کوتاه در کارنامه ی هنری او مشاهده می شود. علیرضا علاقه مند موسیقی راک است و آناتما گروه محبوب اوست.

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *