فصل هفتم: مرگ انسانیت

the-walking-dead-season-7

 
 

خطر لو رفتن داستان فیلم فصل هفتم سریال The Walking Dead وجود دارد. در صورتی که این فصل را ندیده‌اید این متن را با احتیاط بخوانید یا خواندن آن را به بعد از تماشای آن موکول کنید.

 
 

پس از دو قسمتی که از فصل هفتم سریال The Walking Dead می گذرد طرفداران محبوب این سریال دیگر همان احساس همیشگی نبرد برای غلبه بر نیروی شر را در خود حس نمی کنند. دیگر گلنی وجود ندارد تا در اوج استیصال و خستگی همچنان بکوشد تا به عشقش مگی برسد. نیگان همه معادلات بازی را به هم زده است. گویی فیلمنامه نویس و کارگردان تصمیم گرفته اند که بزنند زیر میز. ابتدا با کشتن غیر منطقی گلن و پس از آن با مواجه کردن ریک با قطع کردن دست پسرش. واکینگ دد سریالی بود که در آن بیننده می توانست خود را جای تک تک افراد داستان بگذارد و با آنها پیش رود. ولی در فصل هفت مشاهده میکینیم که گویی دیگر این زامبی ها نیستند که جان انسانها را تهدید می کنند بلکه انسانها خطر جدی برای همدیگر تلقی می شوند. قلمروهای شکل گرفته، همه از بازگشت انسان به دوران عصر حجر دم می زنند. وجود رئیس های خشن با اخلاقهای عجیب، دیگر هیچ جلوه ای از جهان کنونی را به نمایش نمی گذارد.

سازندگان سریال که بیش از ۱۰ ماه همگان را در خلا معلق نگه داشته بودند، نشان دادند که ترفندی که در قسمت آخر فصل شش بکار بردند چیزی بیشتر از یک حربه برای جذب مخاطب بیشتر سریال و رکوردشکنی نبوده است. بطوریکه آنقدر این تعلیق کش پیدا کرد که هنگام نمایان شدن فرد مورد نظر نیگان هیچ احساسی به مخاطب دست نداد. البته شاید قراردادن آبراهام در مقابل ضربات لوسیل نیگان روشی بود تا بیننده را برای ضربه مهلک نیگان بر سر گلن آماده کند.

مرگ گلن یکی از مهمترین نقاط عطف سریال به حساب می آید. طوری که باعث شد اکثر مخاطبان این سریال رکوردشکن در اواسط قسمت اول به زانو در بیایند و مات و مبهوت از اتفاقی که نیگان ناگهان بر سر گلن می آورد، به تلویزیون نگاه کنند. گلن را می توان از معدود افراد خانواده ریک یاد کرد که رفتار غیر عاقلانه از او کمتر سز زده بود. پسرک ساده لوحی که هر کسی هر کاری که دلش می خواست به او می گفت و او بی دلیل خود را مجبور به انجام آن می دانست، در اواخر فصل شش تبدیل به مردی شده بود که یکی از صاحب نظر ها درشورای تصمیم گیری الکساندریا محسوب میشد. شاید اگر گلن زیر زامبی ها در چند قسمت مانده به انتهای فصل شش میمرد اینقدر اعصاب طرفداران این شخصیت خورد نمی شد. به هر حال کارگردان با این حرکت خود و نمایش دادن آن صحنه دلخراش با چشمان از حدقه بیرون زده گلن گویی خواستار این بود که به مخاطبان نشان دهد که دیگر دوران انسانیت و هنجار های متداول انسانی تمام شده است.

حال انتخاب بین خوب و بد و یا حتی بد و بدتر نیست. بلکه بین بدتر و بدترین باید یکی را انتخاب کرد. قطع شدن دست کارل یا کشته شدن تک تک افراد خانواده ریک. درگیر شدن و کشته شدن با نیگان، یا به اسیری در آمدن و باج دادن به وی. اینها نشان از معادلاتی خارق العاده دارند که در قسمتهای بعد تر نمایان خواهند شد. خلاصه ی آنچه که اتفاق افتاد:

 

 
 
 

علیرضا محبی مدیریت تصویربرداری در استودیو انار را بر عهده دارد. او تصویر برداری را خیلی جدی در سال ۱۳۹۰ آغاز کرده است. او دانش آموخته ی مکانیک در مقطع کارشناسی است. مدیریت تصویر برداری چند فیلم کوتاه در کارنامه ی هنری او مشاهده می شود. علیرضا علاقه مند موسیقی راک است و آناتما گروه محبوب اوست.

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *