First Man

 

نوشتن درباره ی کارگردانی که برای آثارش احترام خاصی قائل هستم کار بسیار دشواریست. “اولین انسان” آخرین ساخته ی Damien Chazelle به موضوع قدم نهادن انسان، اولین انسان، بر روی ماه می پردازد. نیل آرمسترانگ که رایان گاسلینگ عهده دار نقشش در این فیلم است، پس از عملیات های مختلف فضایی برای ماموریت آپولو ۱۱ که همان ماموریت معروف انسان برای قدم گذاشتن روی ماه است، انتخاب شده است. روند آغازین فیلم به طرز شگفت انگیزی گیراست و مخاطب را سر جای خود میخکوب میکند: صحنه هایی از پرواز یک هواپیما بر فراز آسمان و خروج از جو زمین و وارد شدن مجدد به آن. این آغاز نوید بخش فیلمی نفس گیر است اما متاسفانه این چنین نیست. استفاده ی بیش اندازه ی کارگردان از تصاویر لرزان (Shaky) قابل تحمل نیست و باعث سردرد و آزار مخاطب میشود. درست است که باعث تجربه ی حسی نزدیک به فضانوردی می شود اما اصلا کمکی به روند قصه نمیکند. سینماهای چند بعدی این کار را بهتر انجام میدهند!

 

فیلم با تدوینی تقطیع شده به دنبال حذف مراحل طی شده توسط فضاپیما تا رسیدن به ماه و برگشت از آن است. حال این که این بریده شدن ها باعث سردرگمی مخاطب برای درک موقعیت کاراکتر اصلی قصه است. وقتی صحبت از فضانوردیست، مهمترین نکته تغییر مکان و در پی آن تغییر ظرف زمان است. کاری که فیلم هایی چون “اینتراستلار” و “جاذبه” و حتی “آپولو ۱۳” به نحو احسن انجام داده اند و به مخاطبین خود اجازه ی درک تغییر مکان و کلیت بُعد و جغرافیای فضا را میدهند. ماجرا در فیلمی مانند “اینتراستلار” فراتر از این نیز می رود و کریستوفر نولان زمان را نیز به المانی سیال تبدیل میکند اما این پروسه به آرامی صورت میپذیرد و مخاطب فرصت هضم چنین اتفاقی را دارد. حال آنکه در فیلم “اولین انسان”، با بریدن و آغاز اتفاقات و سفر های فضایی کارگردان قصد تمرکز روی پیشامد های بعد از این سفر را در سر می پرورانده که به نظر می رسد موفقیتی در این زمینه حاصل نشده است. شاید به جای باز تعریف سه سفر فضایی آرمسترانگ و پروازش با کوادکوپتر، میتوانست روی سفر ماه وی تمرکز کند و آن را به زیبایی از ابتدا تا پایان به همراه اتفاقات بعد و قبلش در قالبی دراماتیک بازگو کند. شنیدن نام چَزل برای کارگردانی چنین فیلمی از نوع بیوگرافی خیلی هیجان انگیز به نظر میرسید، چون با عملکرد درخشانش در دو فیلم قبلی، انتظار روبرو شدن با فیلمی متفاوت از نوع بیوگرافی، انتظاری منطقی به نظر می آمد. اما متاسفانه چَزل هم گرفتار ساختار خشک اینگونه فیلم ها شده است و نقطه ی فرارش که همان گزیده گوییست، اتفاقا تبدیل به نقطه ی ضعف فیلم شده است.

 

آخرین نکته ای که به نظر باعث خام ماندن شالوده ی کلی قصه میگردد، اتفاقاتیست که پس از فرود نیل آرمسترانگ روی ماه اتفاق می افتد. دستبندی که متعلق به دخترش است و نیل آن را با خود به ماه آورده و در چاله ای رها میکند هیچ معنی و مفهومی ندارد و ابدا به روند قصه کمک نمیکند. پایانی بی مفهوم برای قهرمانی که اکنون قدم بر روی ماه نهاده است. بازگشتی غم انگیز تر و قرنطینه شدن فضانوردان، همه و همه تنها بیننده را گیج تر میکند. دیدن این فیلم برای علاقه مندان به سینما مفید است…

 

حسام خامنه زاده مدیریت استودیو انار را برعهده دارد. عکاسی را حرفه ای دنبال می کند و عکاس استودیو انار است. او کارگردانی چند فیلم کوتاه را نیز در کارنامه ی هنری خود داراست. علاقه ی او به تکنولوژی و گجت های هوشمند او را پیگیر اخبار این حوزه نموده است. کریستوفر نولان، ران هاوارد و سیدنی لومت٬ محبوب ترین کارگردانان او هستند.

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *